امروز به لینک جالبی برخورد کردم. یک وبینار یکساعته و رایگان، برای روز جمعه، در بهترین تاریخ و زمان، هیچ عذر و بهانهای برای قبول نکردن ثبتنام وجود نداشت. به راحتی میشد روی دکمه مورد نظر کلیک کرد و در آن مشترک شد. ولی آیا این وبینار در خدمت هدف من است؟
چه اشکالی دارد؟ یک بعدازظهر است و یکساعت بیشتر وقتمان را نمیگیرد. بعد هم آسوده به دنبال کار خودمان میرویم. و از ادامه روز جمعه مان لذت میبریم. اما شاید مساله به این سادگیها نباشد.
من خودم را خوب میشناسم. همیشه وسوسه موضوعات تازه و رشتههای جدید باعث خراب کردن پل های زیر پایم شده است. همیشه هیجان شروع یک کار جدید را دیوانهوار پرستیده ام، و البته از این راه بسیار ضربهها خوردهام.
هنگامی که یک ایده نو در سر داریم. به دلیل اینکه مشکلات و موانع پیش رویمان را به خوبی ندیدهایم به نظر کار سادهای میرسد؛ احتمالاً بسیار سادهتر از کار فعلیمان. با یک محاسبه سر انگشتی متوجه میشویم با میزان کاری که افراد حرفهای در آن کار انجام میدهند نسبت به افراد حرفهای رشته خودمان با همان میزان کار، دریافتی بسیار بالاتری دارند.
پس من چرا تا الان این فکر به ذهنم نخورده بود. این راه را امتحان نکرده بودم. همه اینها توهمی بیش نیست. توهمی که از عدم شناخت موضوع میآید.
دست زدن به مسائل تازه حتی اگر وقت آزاد هم داشته باشید گاهی سم میشود. هنگامی که روی یک مساله تمرکز کردهاید و تلاش دارید تا در آن راه به موفقیت برسید. گوشهایتان را برای راه حلهای تازه و نکات ارزنده دیگر کر نگه دارید.
آیا وبینار زبان هندی در خدمت هدف من است؟
آیا اشکالی دارد اکنون که در زمینه داستاننویسی فعالیت دارم سری هم به وبینار زبان هندی بزنم؟ ابدا! مشکل آنجا ایجاد میشود که با زیباییهای موضوع جدید برخورد میکنید. ذهن ناخودآگاه میتواند آن را به خستگی و یکنواختی موضوع فعلی ارجحیت دهد. آن اشتیاق شروع یک حرکت تازه در نهایت میتواند روند سخت ولی رو به رشد حرکت فعلی را تحت تأثیر قرار دهد. آنجاست که این هیجان در نهایت میتواند باعث شکست و فعال شدن مکانیزم مقاومت در شما شود.
حتی در ایمنترین مواقع میتواند چند روزی وقت شما را بگیرد و شما را از هدفی که در آن گام برمیدارید دور کند. این مساله آسیبرسان است.
از مدتها پیش تصمیم گرفتم در مقابل چنین وسوسههایی مقاومت کنم و دیگر به دنیال این چیزها نباشم. به دنبال کار خودم باشم و فقط روی آن تمرکز کنم. شاید فرصت هایی را از دست بدهم. ولی در آینده نیز آن فرصت ها برای انجام کار بهتر و درست تر مهیا خواهد بود.
شاید نیاز باشد در مقابل کارها و پیشنهادها جدید سؤال آیا در خدمت هدف من است را تکرار کنید.
خوب نوشتید آقای انیس!
دقیقن مثل اینکه نویسنده ای در مطب دکتری بنشیند و با یک حساب سرانگشتی میزان درآمد خود با دکتر را مقایسه کند!
در اینجاست که حتا اگر ذره ای هم از حرفه ی خودش ناراضی باشد پل های زیر پایش را ناخودآگاه با سرزنش خود و حقیر دانستن شغلش ، خراب می کند.
واقعا مثال خوبی زدین خانوم صفوی عزیز
کاملا درسته
عجب نکته جالبی. لذت بردم
زنده باد زینب جان
مرسی که خوندی
عالی و روان
اما ازنظر من به تیپ شخصیت آدمها هم بستگی دارد
موفق باشید
البته که تاثیر داره
به تعداد آدمها راه است برای رسیدن به خدا
مرسی که خوندین
متشکرم مطلب مفیدی بود
مصداق از این شاخه به اون شاخه پریدن
بله کاملا درسته
ممنون که خوندید