
بیا و یک سوزن به خودت بزن و یک جوالدوز به همسایه. احتمالاً جملات زیر برای شما آشنا هستند.
حالا این رشته رو برو. این چند سال رو هم درس بخون. این مدرک رو هم بگیر. حالا ازدواج کن. حالا بچهدار شو.
به قول دکتر هولاکویی روزهایی میرسد که ما حتی نمیتوانیم به راحتی تا دم در خانه برویم. باید دستمان را بگیرند و راه ببرند.
مزه غذاها را هم حس نمیکنیم. وقتی آدمی به آن سن برسد، دیگر از چه چیزی میتواند لذت ببرد؟
چرا باید تمام جوانی و انرژی خود را صرف کنی که در آینده پولدار باشی. در صورتی که وقتی به آن آینده برسی (که اگر برسی)، دیگر نیرو و توانی برای لذت بردن نداشته باشی.
راه حل را نیز میگوید. به اندازه پول به دست بیاور که بتوانی با آن حداقلهای زندگی را داشته باشی.
از آنجا به بعد به زندگیت بچسب و حالش را ببر. کاری را که دوست داری انجام بده. به شغلی که دوست داری مشغول باش. سعی کن از این لحظاتی که با سرعت در گذر هستند، نهایت استفاده و لذت را ببری.
اگر جهان دیگری نیز وجود داشته باشد، اگر پس از مرگ به آن جهان بروی و به بهشت هم راه پیدا کنی. در آخر آن لذت زمینی را آنجا نخواهی داشت.
فرهنگ مردم لاتین به آنها میآموزد که از زندگیشان لذت ببرند. اگر بفهمند که امیدی به داشتن مال زیاد وجود ندارد، دیگر خود را درگیر آن نمیکنند. و اصطلاحاً حرص آن را نمیخورند.
چه کنیم؟
این لحظاتی که برای زندگی کردن در اختیار داری، اگر صرف کاری میشود که دوست نداری، پس تو اصلاً زندگی نمیکنی. فقط نفس میکشی. اکسیژن مصرف میکنی و در نهایت چیزی که به دست میآوری، هیچ خواهد بود.
سعی کنید از همین امروز این سوزن لعنتی را به خود بزنی و جوالدوز را هم به همسایهتان. تا هم شما و هم دیگران از این موضوع آگاه باشید.
به نظر من همه تلاشتان را بکنید تا چیزهایی را که میخواهید نهایتاً در سیوپنج سالگی به دست بیاورید. در آن صورت پانزده – بیست سالی برای لذت بردن از زندگیتان وقت خواهید داشت.
بهترین وبسایتی که تاحالا دیدم.ازتون متشکرم
با این قسمت از حرفهای شما کاملا موافقم که زمانی را صرف لذت بردن از زندگی بکنیم. قبل از آنکه سوی چشم ها حال درونی مان تحلیل برود
پول را خرج زندگی کنیم نه زندگی مان را فدای پول
احسنت خیلی قشنگ بود
چقدر عالی
خیلی نکته زیبایی گفتی
ممنون