گزارشی از پشت بام

نمای پشت بام همسایه

معتقدم انسان ذاتا موجودی تنبل و تن‌پرور است. گواه آن رفتار انسا‌ن‌ها در طول تاریخ و تلاش او برای از زیر کار در رفتن مسائل مختلف است که یا اسم آن را زرنگی و یا راحت کردن زندگی می‌گذارد. چرا ما باید از زیر کار یک پیاده‌روی نیم‌ساعته در برویم و تمرین خود را به رفتن به پشت بام محول کنیم.

مگر غیر از این است که تکان دادن خودمان سخت است؟

از جنبه های دیگر میتوان اینطور گفت پیاده‌روی آنقدر برای انسان نو و بدیل است که باعث فعالیت مغز، شکوفایی ذوق و استعداد، کمک به قوه‌تخیل و نوشتار او میگردد.

من نیز چون نیاکان خود تنبلی را پیشه کرده. سنت‌شکنی نکردم و ساده‌ترین راه انجام دادن تمرین انجام برگزیدم. بعنی به پشت‌بام محل سکونت خود رفتم.

قبل از هر چیزی باید گوشزد کنم با اینکه در منطقه شهری زندگی می‌کنیم اما به دلیل علاقه پدرم و البته سنت‌شکنی ایشان که تنبلی را برنمیتابند، اندک زمانی را به خاطر دارم که پشت‌بام خانمان پذیرای موجودات زنده نبوده باشد.

کندوی چوبی زنبور عسل

 اردک، مرغابی، مرغ و خروس و البته زنبور عسل. از آنجا که پدرم بسیار سخت‌کوش هستند در سالهای اخر تدریسشان به فکر سرگرمی جدید افتادند و پرورش زنبور عسل را پیشه آینده خود ساختند.  

اکنون که سنی ازشان گذشته حدود سی سال سابقه زنبورداری حرفه‌ای در کارنامه کاری ایشان به چشم میخورد.

پس وقتی به پشت بام میرویم اولین چیزی که بر میخوریم زنبورهای سرگردان حول کندوهای چوبی است که گویا چیزی را فراموش کرده و سرجای خود دور میزنند. ولی وقتی با دقت نگاه کنید متوجه میشوید که هرکدام بنا بروظیفه خود وقت را هدر نداده و به کاری مشغول هستند.

البته این نکته را باید ذکر کرد که تعداد کندوهای پشت‌بام از سه عدد فراتر نمیرود و خدای نکرده مزرعه پرورش زنبورعسل بر پشت بام راه نیانداخته ایم. اینها فقط بصورت موقت و برای رسیدگی بیشتر مهمان پشت‌بام هستند و به محض اینکه مشکلشان حل شود به باقی کندوهای زنبورستان ملحق خواهند شد.

دومین چیزی که نظر را جلب می‌کند، گلدان‌های بیشمار و سبزیجات کاشته شده درون گلدان های دست‌ساز است. در این مورد نیز سر رشته ای در جهت نام بردن نام گل‌ها یا سبزیجات ندارم. فقط آلوئورا را میشناسم که ظاهر تابلویی دارد.

نگاهی کلی که بیاندازیم تصور میکنیم بر پشت بام خانمان بمب ترکیده باشد. هیچ نقطه مرتبی وجود ندارد. البته پدرم مشغله زیادی دارند و با این وجود باز هم ماهی یکبار پشت‌بام را مرتب کرده و آب و جارو میکنند. این بهم ریختگی بخاطر سرشت انسانی ما فرزندان است که به نیاکان خود پایبند بوده‌ایم.

نمونه ای از گلدان های مذکور

امیدوارم هیچگاه همسایتان بازسازی نداشته باشد. چند سالی می‌شود که با این مساله دست به گریبان هستیم. اول سمت راستیمان یک متر دیوارش را بالا برد ولی در این بین سایه بان فلزی ما را نیز یک متر پایین آورد. سپس خانه روبرویی و اکنون خانه سمت چپ و خانه پشتی بصورت همزمان. گویا مسابقه سر و وصدا و آزار و اذیت به راه انداخته‌اند. از شهردار و نیروهای انتظامی شهر زیباییمان دزفول نیز نهایت تشکر را دارم که رسیدگی نمیکنند.

این دومین بار در یک ماه اخیر است که لوله آب را ترکانده و ما آب نداریم.

فکر شکایت نیز به سرمان رسیده بود که البته با توجه به اینکه پدر گرامی پیمانکار ساختمان بغلی جزو روحانیون هستند و دایی عزیزشان عضو شورای شهر، از شکایت صرف‌نظر کرده و سخنی نگفتیم تا مبادا برایمان مشکلی پیش نیاید. که خبر رسیده بخش هایی از مراتع مربوط به محیط زیست را نوش جان نموده‌اند و شکایت سازمان محیط‌زیست نیز راه به جایی نبرده است.

سخن به درازا کشید، قرار بود از پشت بام بگوییم. حرف پیمانکار عزیز شد. اگر زیاده گویی کردیم صمیمانه از شما عذرخواهی میکنم.

4 دیدگاه دربارهٔ «گزارشی از پشت بام»

  1. سایت ترتمیز و شسته رفته ای دارین. پسندیدیم :)))
    لحن نوشتنتون جذابه و این كه نوشته ها همراه با عكس روایت میشن خیلی خوبه.
    پایدار باشین.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *