دو هفتهای است که نوشتهای منتشر نکردهام. نمیتوانم بگویم که سرم شلوغ بوده. ولی کارهایی دیگری داشتهام که به شدت ذهنم را به خود مشغول کرده بودند.
مسائلی که نه میتوانستم آنها را کنار بگذرم و نه بیخیالشان شوم. ترجیح دادم سکوت کنم و نباشم. نمیدانم. خوب یا بد به این فکر میکردم که یا باید یک مقاله مفصل هزار و چند کلمهای منتشر شود یا اصلاً نباید چیزی منتشر کنم.
ولی بعد فهمیدم که همیشه برای همه کارها وقت نداریم. گاهی وقت نمیشود همه کارها را انجام داد. نمیدانم برای شما چقدر طول میکشد ولی برای من حداقل سه ساعت زمان نیاز است؛ به همراه ذهنی آرام که با وجود افکار پریشان این روزهایم، کمتر در اختیارم بوده است.
باید کارهای دیگرم را انجام دهم. باید به سراغ آنها برود. همین الان هم کارهایم روی هم تلنبار شدهاند که اصلاً وقتی برایم نمیماند. اگر شما لییست کارهای مرا ببینید تعجب میکنید که چطور این چند کار ساده را نمیتوانم سریع انجام دهم.
برای خودم هم عجیب است. البته من نمیتوانم کارهایم را با تمرکز و پشت سرهم انجام دهم. ذهن کنجکاوم همیشه خودش را درگیر موضوعی فرعی میکند.
این روده درازی را بیشتر ادامه نمیدهم. حتی اگر فکر میکنیم وقت نداریم باید هر روز برای نوشتن یک یادداشت کوتاه وقت بگذاریم. ساده و بی الایش آن را بنویسیم و منتشر کنیم. مگر قرار است گوگل به ما نمره بدهد؟
ولی میدانم که میدهد. بگذار بدهد و بگذار بگوید که همه چیز تو مزخرف است و اصلاً پنالتی برای حریف بگیرد. من حتی درون دروازه برای گرفتن توپ هم نمیایستم چون در جای دیگر کار مهمتر دیگری دارم که باید آن را انجام دهم.