در این مقاله میخواهیم چند توصیه برای داشتن زندگی هنری بهتر را با هم بررسی کنیم پس با ما همراه باشید.
توصیه شماره یک: معقول باشید
هیچگاه قول یک داستان در یک روز را ندهید. داستان برای شکل گرفتن نیاز به صرف زمان و برقراری ارتباط عمیق میان نویسنده و داستان را دارد.
نویسنده برای اینکه بتواند یک داستان را به درستی شکل دهد نیاز دارد که ابتدا شخصیتها را خوب بشناسد و برای شناخت شخصیتها حداقل چند روز باید با انها وقت گذرانده باشد. پس عملا نوشتن یک داستان در یک روز امکان پذیر نیست.
توصیه شماره دو: زور نزنید
هنگامی که برای نوشتن نوشته یا داستانی زور میزنید، نوشته تصنعی به نظر خواهد آمد. زیرا که نوشتن هنر است و باید از قلب آدمی ساطع شود. به طوری که اثری که خلق میکنید باید افراد را تحت تاثیر قرار دهد.
این یک مساله مهم است. پس بدانید با مجبور کردن خود به نوشتن در مورد موضوعی نه تنها به خود کمک نمیکنید که در نهایت به خودتان ضربه هم میزنید.
توصیه شماره سه: از خودتان امتحان نگیرید
بگذارید مسائل خودشان خودشان را مطرح کرده و حل کنند. در راه نوشتن مقاله یا داستان اگر نکاتی به عنوان الزامات محدودکننده برای شما وجود داشته باشد، باعث میشود که پرنده خیال شما نتواند به هر سمتی که میخواهد حرکت کند.
برای مثال برای نوشتن و خلق یک داستان به خودتان فشار نیاورید که حتما باید این موضوعات مطرح شوند.
گاهی قوه خیال شما جاهای بهتری میرود که قبلا در مورد آن فکر نکردهاید. ولی توجه داشته باشید که تمرین کردن با انتشار متفاوت است. گاهی نیاز است که از خود امتحان بگیرید آن هم در صورتی که هدف شما ارائه هنر نباشد.
توصیه شماره چهار – هیچ نسخه جامعی برای بشریت وجود ندارد
برای یک هنرمند، نسخهای ایدهآل برای زندگی کردن وجود ندارد. برای مثال هیچکس نمیتواند تضمین دهد که اگر شما هر روز ساعت پنج صبح بیدار شوید میتوانید موفق باشید.
و برعکس ن هم صادق است. هیچکس نمیتواند به شما بگوید که اگر ساعت یازده از خواب بیدار میشوید پس قطعا شما موفق نخواهید شد. شما هنرمند هستید. نانوا یا کارمند نیستید.
توصیه شماره پنج – یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بیپایان است
احتمالا شما نیز بخاطر کارهای نصفه و نیمه، خود را سرزنش کردهاید. گاهی در یک پروژه در حالی که ما توانایی به پایان رساندن آن را -از نظر روحی- نداریم باز هم هر روز آن را جلوی خودمان باز میکنیم و برایش عزا میگیریم.
هنگامی که چنین اتفاقی میافتد بهتر است آن پروژه را در صورتی که امکان آن وجود دارد رها کرده و به سراغ کارهای دیگر برویم. چون نه تنها انجام نمیشود که انرژی خودمان انجام دادن سایر کارها را هم از دست میدهیم.
البته توجه داشته باشید که این مساله در مورد کارهایی که به انجام آن تعهد دارید را انجام ندهید و تحت هر شرایطی به تعهدات خود پایبند باشید.
شما چه توصیههایی را در ذهن دارید. با ما به اشتراک بگذارید.
اون که نمی سازه تخریب میکنه
قطعا همینطوره
ممنون بابت این نوشتار خوب و صمیمی:)
و اما توصیهٔ من…
به نتیجهٔ کار فکر نکنید. اجازه بدهید اول هرآنچه در شماست جاری بشود. خوب مغزتان را بتکانید. پس از آن میشود رفت سراغ صیقل دادن و حذف و اضافه. پس با تفکر بیشاز اندازه مسیر جریان فکریتان را مسدود نکنید.
با تشکر
ممنونم از این نظر زیبا