در جایی شبیه به معبدی قدیمی بیدار میشوید. فقط یک اسلحه در اختیار دارید. هیچگونه راهنمایی وجود ندارد. جلو میروید. با موجودی چندین برابر بزرگتر و قویتر از خودتان روبرو میشوید. تلاش میکنید شکستش دهید. در عرض چند ثانیه میمیرید. به الدن رینگ خوش آمدید.
دوباره زنده میشوید. در محیطی بزرگ و وسیع با دشمنانی نظیر هیولاها و اژدهاهایی که آماده هستند تا شما را بکشند. ولی قرار نیست عذاب بکشید. قرار است در این محیط بمیرید و قویتر شوید.
مردن کلید قوی شدن است و برای قوی شدن باید بکشید. راهی برای اینکه بفهمید آیا توان دارید هیولای پیش رو را بکشید یا نه، وجود ندارد، جز اینکه دل به دریا بزنید و با او مبارزه کنید. به احتمال زیاد در اولین رویارویی میمیرید ولی با مردن میفهمید که آیا توانایی شکست او را دارید یا خیر.
سیستم بازی همین است. میمیرید. قوی میشوید. دوباره میمیرید. پیشرفت میکنید. دوباره میمیرید.

در این بازی هیچ موفقیتی به سادگی به دست نمیآید. بازی هیچ باجی به شما نمیدهد. این سیستم آشنا نیست؟ آیا شبیه به زندگی واقعی شما نیست؟ در حالت عادی شما برای به دست آوردن هر موفقیتی باید بارها و بارها شکست بخورید.
هیچ موفقیت چشمگیری ساده به دست نمیآید. باید تلاش کنید. عرق بریزید. از خودتان کار بکشید تا موفق شوید. «هدیتاکا میازاکی» -کارگردان الدن رینگ- با زیرکی تمام سیستمی را پیاده کرده است که از هر بازی دیگری به زندگی ما انسانها شبیهتر است. یک کپی تمام و کمال از زندگی در طبیعت.
نکته اینجاست که درصورتی میتوانید بازی را تمام کنید و از آن لذت ببرید که از شکست(مردن) نترسید. ولی اگر از شکست خوردن ترس داشته باشید، هیچگاه با هیولاهای داستان روبرو نمیشوید و هیچوقت هم موفق به تمام کردن بازی نمیشوید.
اگر از مردن میترسید تنها گزینه شما چرخ زدن بیهوده در محیط بزرگ بازی است که چیزی به جز وقت تلف کردن عاید شما نمیشود.
هنگام تجربه بازی الدن رینگ در بدترین حالت میمیریم. در صورتی که زندگی واقعی آنقدرها هم تیره و تاریک نیست. البته شاید بتوان مردن در بازی را معادل شکست در زندگی حساب کنیم.
عجیب است ولی برای من (که بسیار کمالگرا هستم) مردن و شکست خوردن شیرین بود.
تقریبا برای اولین بار با شکست خوردن خوشحال شدم و آماده بودم برای تلاش بیشتر. چرا که میدانستم با هربار مردن فرصتی دوباره برای تلاش در اختیارم خواهد بود.
و این اثری است که بازی های رایانه ای بر روی مخاطب می گذارند. از بازیهای رایانهای تلاش کردن، کار گروهی، تمرکز و چیزهای زیادی را آموختهام. اما این اثر چیزی فراتر از آنها را یاد میدهد.
بازیهای زیادی وجود دارند که بدون یکبار مردن میتوانید از اول تا آخر آن را بروید. که البته از آنها چیزهای دیگری را میتوان آموخت. اما الدن رینگ به شما میآموزد که اگر صدبار هم شکست بخورید باز هم امیدی برای بلند شدن دوباره و پیروز شدن وجود دارد. الدن رینگ به ما یاد میدهد که شکست جزئی از روند قوی شدن است.
در صورتی که این بازی را تجربه کردهاید، شما چه از آن آموختهاید؟
وقتی بازی کردن را خوب بلد باشی احتمالا بیشتر زندگی را میفهمی
نه الزاما ولی بازی ها هم مثل هر اثر سرگرمی دیگه ای میتونن درس های خوبی به ما یاد بدن
چه خفن
مرسی :))