دیستوپیا، یک شهر ویران شده
نفستنگی، احساس خسخس در گلو، جیغ ممتد دستگاه سنجش رادیواکتیو، و عددی که بین ۳ و ۴ نوسان میکرد. «سعی میکنم آرام نفس بکشم». شیشه ماسکم کمی بخار گرفته بود. با هر قدمی که بر میداشتم صدای شکستن فلز زنگ زده زیر پایم به گوش میخورد. «باید کمی آرامتر گام بردارم». هر از گاهی نگاهی …