مانع
کاغذ سفید روبروی من است. تلاش میکنم چیزی بنویسم. سعی میکنم افکارم را مرتب کنم و آنها را آرام آرام بر روی کاغذ تزریق کنم. روی صندلی کمی جابجا میشوم. فایدهای ندارد. بلند میشوم و از اتاق بیرون میزنم. قدم میزنم. یک فنجان قهوه می نوشم. دوباره برمیگردم. دو فنجان آب مینوشم. دوباره می نشینم. …