blind owl

کوری ذاتی انسان‌

آیا شما هم از هیجان فراری هستید یا دوست دارید آن را بغل کنید؟ همه چیز به کوری ذاتی انسان‌ برمی‌گردد. کوری ذاتی انسان‌ که اتفاقاً جزو غرایظ بقا هم است.

باعث می‌شود بعضی چیزهایی را نبینیم. آن چیزهایی که می‌بینیم و دقیقاً جلوی چشم ما هستند ولی مغز آن‌ها را از ما پنهان می‌کند.

اگر بخواهیم مثال دقیقی در این زمینه بزنیم، اتفاقات جذاب و ایده‌هایی برای داستان نویسی است. که همیشه و در همه‌جا صدها و هزاران ایده در معرض دید ما قرار دارند ولی ما آن‌ها را نمیبینیم. چون مغز بصورت غریزی سعی میکند به آن‌ها توجه نکن و آن‌ها را رد کند.

اگر بخواهیم یک دلیل علمی معرفی کنیم این است که مغز در حالت عادی کمتر از یک لامپ کم‌مصرف، انرژی مصرف میکند. اگر بخواهد همیشه در حال کار کردن باشد احتمالاً نیاز داریم که در روز حدود ۸ وعده غذا بخوریم. و روزانه مقدار زیادی نیز ویتامین مصرف کنیم.

هیجان هم به همین شکل است. فکر میکنید زندگی شما هیجان ندارد. فکر میکنید زندگی یکنواختی را سپری می‌کنید؟ یا اصلاً استرس و ترس را معادل هیجان در نظر میگیرید.

در صورتی که هیجان در لحظه لحظه زندگی ما در جریان است. ذره ذره زندگی پر از هیجان است. هر تغییر کوچکی هیجان‌انگیز است. حرکت مورب بالا پروانه، هنگامی که تلاش میکند به سمت عقب پرواز کند پر از هیجان است.

چند مثال

یا هنگامی که میخواهید وارد مطب دکتر شوید و برای هفته آینده وقت بگیرید را تصور کنید. چقدر چیزهای هیجان انگیز پیدا می‌کنید؟ چه چیزی می‌تواند به شما هیجان دهد؟

آیا از شلوغ بودن مطب در ساعات آغازین روز هیجان‌زده نمی‌شوید؟

یا از خلوت بودن مطب در ساعات شلوغ روز هیجان‌زده نمی‌شوید؟

آیا از اینکه منشی به شما بگوید که برای فردا صبح یک وقت خالی وجود دارد و میخواهید آن‌ها را برای شما رزرو کنم به هیجان نمی‌آیید؟

زیبایی زندگی در این است که هیجان انگیز است. به این خاطر که نمیدانید لحظه‌ای دیگر چه اتفاقی می‌افتد. نمی‌دانید وقتی از خانه بیرون می‌روید چه کسی را خواهید دید و چه کسانی شما را خواهند دید.

چه رنگ‌هایی را می‌بینید و چه بوهایی را می‌شنوید. فکر می‌کنم زندگی پرندگان از ما هیجان‌انگیزتر باشد. آن‌ها نمی‌دانند وعده غذایی بعدی‌شان از کجا می‌آید و چه خواهد بود.

می‌گردند تا زمانی که آن چیزی را پیدا کنند که می‌توانند بخورند و آن غذای آن‌ها خواهد بود.

گاهی نیاز است سرمان را بچرخانیم و از آن کوری ذاتی انسان‌ بیرون بیاییم. با چشم ببینیم که حیوانات چطور زندگی می‌کنند. چقدر هیجان را تجربه می‌کنند.

شاید نیاز باشد کمی از زندگی یک نواخت انسانیمان فاصله بگیریم و بقیه موارد را به سرنوشت و دیگر چیزها محول کنیم.

4 دیدگاه دربارهٔ «کوری ذاتی انسان‌»

  1. ما همه‌مان کور مانده‌ایم. کوری که در لابه‌لای هزاران اتفاق ریز و درشت زندگی گیر افتاده است. نه زندگی می‌کند و نه می‌میرد. کاش بیدار شویم از این خواب لعنتی… .

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *