مرداد 1399

اکبر

صدای تیک تاک ساعت دیواری در گوشش طنین انداز است. چشم‌های خود را بسته. باد یخی به صورت و گردنش می‌خورد. لحظه را فراموش کرده دستان خود را به کمر می‌گذارد، باد خنک از درون یقه‌اش به داخل پیراهنش می‌خزد و به زیر بغل های خیسش می‌رود. گویی جان تازه‌ای در جسمش دمیده است. در […]

اکبر بیشتر بخوانید »

بغض

روی صندلی چوبی نشسته‌ام. صندلی جیر جیر می‌کند و کمی لق میزند. به محل قرار همیشگیمان آمده‌ام. همان‌جایی که اولین بار زندگی را یافتم. همان‌جایی که شادی حقیقی را تجربه کردم و همان‌جایی که زندگیم تمام شد. با اشاره من کافه چی تهویه را روشن می‌کند. سیگاری روشن می‌کنم. اسپرسویی که سفارش داده‌ام را جلویم

بغض بیشتر بخوانید »

تمرین آنافورا

اگر شب بودم ماهم چراغی می‌شد برای بی چراغان چراغ اگر شب بودم شب یلدا می‌شدم برای عاشقان اگر شب بودم چراغی می‌شدم برای فقرا اگر شب بودم آرامشی می‌شدم برای درویشان اگر شب بودم سرد می‌شدم برای قدم زدن اگر شب بودم متعادل می‌شدم برای کارتن‌خواب‌ها اگر شب بودم طوفانی می‌شدم برای شاعران اگر

تمرین آنافورا بیشتر بخوانید »

گزارشی توهین آمیز از درب مغازه

روزگار عجیبی است. همه از ترس بیماری همه‌گیر ماسک میزنند. دوست داریم بگوییم همه، ولی در عمل پنجاه‌درصد رهگذران ماسک ندارند و اتفاقا در دسته افراد پرخطر نیز قرار می‌گیرند. کوچه آرامی است به ندرت غریبه رد می‌شود. همه از همین محله‌اند. کنار ما مغازه بقالی قرار دارد که سالهاست اینجاست و معمولا شلوغ است.

گزارشی توهین آمیز از درب مغازه بیشتر بخوانید »

گزارشی از پشت بام

معتقدم انسان ذاتا موجودی تنبل و تن‌پرور است. گواه آن رفتار انسا‌ن‌ها در طول تاریخ و تلاش او برای از زیر کار در رفتن مسائل مختلف است که یا اسم آن را زرنگی و یا راحت کردن زندگی می‌گذارد. چرا ما باید از زیر کار یک پیاده‌روی نیم‌ساعته در برویم و تمرین خود را به

گزارشی از پشت بام بیشتر بخوانید »

تمرین نوشتن از روی موسیقی : بتهوون

همهمه جمعیت سالن را پر کرده بود. هرکس در تکاپو بود زودتر به سمت خروجی حرکت کند و جان خود را نجات دهد. لحظات به تندی سپری می‌شدند. تنها حقیقتی که مشهود بود این بود که هرکس میخواهد زنده بماند باید فرار کند. همه فیلم در حال پخش را نیمه رها کرده. بسیاری همسر و

تمرین نوشتن از روی موسیقی : بتهوون بیشتر بخوانید »

تمرین نوشتن با موسیقی : باخ

هرچه می‌دوید گویی طول خیابان زیادتر می‌شد. خیابان‌ها و مغازه‌ها تمامی نداشتند. میان همهمه مردم در جشن سال نو و صدای خنده بچه‌ها در خیابان میگشت و همانند گم‌گشتگان به هرجا سرک می‌کشید و جستجو می‌کرد. راه به راه می‌ایستاد و از پنجره دکان‌های کوچک رنگارنگ درون آنها را نگاه میکرد. مردم می‌پنداشتند دیوانه یا

تمرین نوشتن با موسیقی : باخ بیشتر بخوانید »

تمرین نوشتن با نقاشی – James Abbott McNeill Whistler

“فقط سی دقیقه مرد جوان. فقط سی دقیقه بنشینید. لطفا تکان نخورید.” روی صندلی چرخدار کوچکی روبروی ویکتور میٰنشینم، کمرم را صاف کرده، شانه ها را به عقب میدهم و سرم را کمی بالا میگیرم. “لطفا تکان نخورید. این پنجمین باری است که دارم شما را تصویر میکنم. اگر بخاطر اصرار پدرتان نبود دیگر این

تمرین نوشتن با نقاشی – James Abbott McNeill Whistler بیشتر بخوانید »

تمرین نوشتن از روی عکس ها

معتقدم یکی از بهترین راه ها برای شناخت افراد مراجعه به وسایل تفریح و سرگرمی و چیزهایی ست که همه روزه با آنها در ارتباط است. تصمیم گرفتم برای شناخت بهتر خود به سراغ وسایلی بروم که در این سالها مرا تعریف کرده اند. این وسایل برای هرکس معنی و مفهوم خاصی میتوانند داشته باشند

تمرین نوشتن از روی عکس ها بیشتر بخوانید »