آبان 1399

مهم‌تر از انتشار

مهمٰ‌تر از انتشار نوشته‌ها، هر روز نوشتن است. نوشته‌ای که حاصل می‌شود، گاه حاصل فکرهای مداوم است و گاه حاصل نوشتن‌های بی‌وقت. در هر صورت نوشته‌ای است که آدمی را نزدیک به خود نگه می‌دارد. برای نوشتن و برای نویسنده‌شدن باید هر لحظه نزدیک به خود باشی. خود را درک کنی و برای خودت ارزش […]

مهم‌تر از انتشار بیشتر بخوانید »

اهمال‌ کاری

مقدمه تصور کنید در شرف تمام کردن دوران دانشگاه هستید. پروژه به شما محول شده است و سه ماه برای آن زمان دارید. طبق برنامه‌ریزی خودتان کافی است ماه اول روزی نیم ساعت، ماه دوم یک ساعت و ماه سوم روزی دو ساعت برای تکمیل این پروژه وقت بگذارید. برنامه ساده و راحتی است. آن

اهمال‌ کاری بیشتر بخوانید »

حقیقت

گاهی حقیقت را نمی‌توان کتمان کرد. هرکجا که می‌روی به دنبالت می‌آید. آن‌قدر به صورتت سیلی می‌زند که خود ناچار به اعتراف شوی. گاهی نیز در بلندای زمان سرمان را زیر برف نگه می‌داریم. ولی به محض آنکه سرمان را بلند می‌کنیم تا زندگی را ببینیم سیلی می‌خوریم. حقیقت صبور است. گاهی سال‌ها منتظر می‌ماند

حقیقت بیشتر بخوانید »

شبکه‌های اجتماعی چه بر سر ما می‌آورند؟

مدتی پیش هنگام قدم زدن به دوستی قدیمی برخوردم. پس از احوال‌پرسی‌های مرسوم پرسید: “راستی شماره‌ات را دارم، ولی گویا شبکه‌های اجتماعی تو روی خط دیگری است. آیدیت چیست؟”. خیلی عادی جواب دادم “در شبکه های اجتماعی فعالیتی ندارم”. دهانش باز ماند. با شگفتی گفت “مگر می‌شود؟ قرن بیست و یکم است. زندگی ماشینی است.

شبکه‌های اجتماعی چه بر سر ما می‌آورند؟ بیشتر بخوانید »

معنای زندگی

یکی از بزرگترین پرسش‌های بشری از زمانی که انسان خود را شناخته، این است که هدف ما از زندگی چیست یا معنای زندگی چیست. برای چه هدفی آفریده شده‌ایم و قرار است به کجا برویم. انسان‌ها برای رسیدن به پاسخ این پرسش سالها جستجو کرده‌اند. تحقیقات مختلفی انجام داده اند. راه‌های زیادی رفته و کتاب‌ها

معنای زندگی بیشتر بخوانید »

نخل خیابان آفرینش دزفول

این داستان درمورد نخل خیابان آفرینش است، سر بر آورده و استوار، دلاور و جنگجو! شهر دزفول، شهری که سال‌ها پیش سراسر زمین‌های کشاورزی بوده است. زمین حاصلخیزی که از دلش انواع و اقسام میوه‌ها و سبزیحات را بی منت به انسان‌ها هدیه داده است. اما اکنون از آن زمین‌های حاصلخیز چیزی جز سازه‌های مصنوعی

نخل خیابان آفرینش دزفول بیشتر بخوانید »

آلفرد، این نامه برای توست!

آلفرد آدم‌های این شهر قضاوتت می‌کنند. کافیست روی صورت، گردن یا حتی روی بازو تتو داشته باشی تا به راحتی قضاوتت کنند. تورا عتاب کنند. به تو فحش دهند. آن هم فحش‌های رکیکی که حق تو نیست. آلفرد آدم‌های این شهر رحم ندارند. کافیست به شکلی باشی که ضعیف بنمایی یا حس کنند، می‌توانند بر

آلفرد، این نامه برای توست! بیشتر بخوانید »

در مورد نوشتن

نوشتن گاهی سخت می‌شود. سخت‌تر از چیزی که فکر می‌کنیم. گاهی حس میکنم درون مغزم را با کاه پر کرده‌اند و هیج به ذهنم نمی‌آید. گاهی حس می‌کنم این نوشتن‌ها هیچ فایده‌ای ندارد. البته که باید گه‌گاهی همچین فکرهایی کرد. این فکرها برای هر انسانی طبیعی است. در اثر خستگی، حواس‌پرتی و درماندگی طبیعی که

در مورد نوشتن بیشتر بخوانید »

راه هنر

راه هنر راه سختی است. راه کار است. میانبر هم ندارد. نه می‌توان کلاس خصوصی رفت و نه می‌توان کار دیگری را انجام داد. آسانسور موفقیت خراب است باید از پله بالا بروید. این جمله بسیار مشهوری است که در مورد کسب‌و‌کار و یادگیری آن‌ استفاده می‌شود. حداقل مطمئن هستم که در مورد هنر و

راه هنر بیشتر بخوانید »

گذشته، حال، آینده

ما فقط به امروز دسترسی داریم. تنها امروز و لحظه حال را داریم که می‌توانیم آن را تغییر دهیم. همین حال ما، گذشته آینده ماست. پس اگر می‌خواهیم گذشته را تغییر دهیم باید حال را تغییر دهیم که در آینده گذشته ما تغییر کند. اصلا چه کسی گفته است که نمی‌توانیم گذشته را تغییر دهیم.

گذشته، حال، آینده بیشتر بخوانید »