اخیراً ویدیویی در صفحات مجازی دست به دست میشود که خداداد عزیز و فیروز کریمی در حضور رامبد جوان در مورد نویسندگان ایرانی میگویند: «بیکار هستند داستان مینویسند، ما با اونها کاری نداریم». و این ویدیو باعث ناراحتی و دلخوری نویسندگان شده است. روی صحبتم با نویسندگان ایرانی است.
نویسندگان عزیز، من مشکل شما را میدانم و شما را میفهمم.
نه! دروغ گفتم. نمیفهمم. نمیفهمم واقعاً چه توقعی داشته و دارید؟ این جواب را به من بدهید. تفاوت شما با آن کاسب و مغازه داری که دیپلم ندارد چیست؟
فرق شما با آن بیسوادی که کافی است به او بگویی بالای چشمت آبرو است بعد به تریپ قبایش بر بخورد و با شما دعوا کند چیست؟
فرق شما با آن کسی که کاریکاتوری در مجله ببیند و در جواب سر نگارنده را جلوی فرزندانش ببرد چیست؟
چرا باید همچین واکنشی را از شخصی که در عالم ادبیات است ببینم؟ اصلاً چرا باید به شما بربخورد؟
ولی من میدانم مشکل شما چیست. شما فکر کردهاید که وظیفه بزرگی بر گردن دارید. فکر کردهاید که در این جریان بخش بزرگی هستید. فکر کردهاید چون چند کتاب نوشتهاید دیگران باید به شما احترام بگذارند. گمان کردهاید وظیفه دارید کژیهای جامعه را راست کنید. اشتباهها را تصحیح کنید. فکر کردهاید وظیفه دارید که به این مردم خدمت کنید.
بیایید یکبار، برای همیشه، خودتان را از شر این توهمات خلاص کنید. بیایید و با خود سنگهایتان را وا بکنید. نه مردم ما و نه مردم عادی هیچ کجای این کره پهناور شما را نمیفهمند و برایتان ارزش قائل نیستند. دلیلش مشخص است. چون نمیفهمند.
وقتی کسی میگوید بیکارید نباید به شما بر میخورد. مهم نیست. نمیفهمد. شما وظیفهای در قبال فهمیدن و نفهمیدن دیگران ندارید. هنر خود را آنجایی ارایه دهید که آن را میفهمند.
مانند این است بخواهید برای کسی که فوتبال دوست ندارد روپایی بزنید. اولین چیزی که میگوید این است که شما حتماً بیکارید که با توپ الکی ور میروید.
شما هیچ وظیفهای در قبال افزایش فهم و شعور مردم ندارید. اگر فهمش را ندارند کار خودتان را انجام دهید و ادامه دهید. نه عصبی شوید و نه ناراحت شوید. بخندید و رد شوید. انرژی خود را صرف هنرتان کنید.
اگر هنرتان را برای مردم خلق میکنید. یعنی عامه مردم. باید بگویم که دو راه دارید. یا آن را به اندازه فهم مردم پایین بیاورید که در نهایت محصولی کلیشهای و احتمالاً سخیف خواهید داشت و یا با انتقاد و اظهارنظرهای ابلهانه روبرو شوید.
ولی اگر هنرتان را برای افراد هنردوست و هنرفهم ارایه میدهید دیگر به اظهارات مردم عامه توجه نکنید. آن را مانند گفتار فردی عادی در نظر بگیرید. اصلاً آن را صدای بال مگسی در هوا بپندارید. بهتان بر نخورد. فقط بخندید و رد شوید.
وسلام.
بیست و چهارم اردیبهشت ۱۴۰۰
آقا مسعود بزرگوار، بنده جزو افرادی بودم که این جمله ناراحتم کرد. اولا چون خودم را کلا اهل قلم و هیچ هنر دیگری نمیدانم ، این ناراحتی از دیدِ یک نویسنده نبوده، بلکه از یک انسان و یک مجموعه ی فرهنگی و یک شخصی که قراراست الگوی جوانانِ یک جامعه یزرگ باشد توقع شنیدن چنین جمله ای را نداشتم و بدتر از ببان جمله، طرزبرخورد تمسخر آمیز اطرافیان بود. دوما باید یاد بگیریم به هم در هر موقعیت اجتماعی و انسانی احترام گذاشته همدیگر را قضاوت نکنیم. فکر کنم شما هم عزیزانی را که از این برنامه ناراحت شده بودن را قضاوت کردید.☹☹
خانوم فرد عزیز. سالها پیش نصیحتی شنیدم که تا همیشه آویزه گوشم بوده و هست.
گفتند در مورد مسالهای که براتون مهمه با کسی بحث نکنید. در نهایت فقط باعث دلخوری و گرفتن انرژی منفی میشه. برعکس در مورد مسائلی بحث کنید که براتون مهم نیست.
واقعیت در مقابل چیزی که باید باشه خیلی خیلی متفاوته. ایران آیینه تمام نمای کل کشورهاست. ما نه اندازه هنردوستیمون کمتر از میانگینه که بیشتر هم هست. نه اندازه درک و شعور و قرهنگ جامعه کمتر از میانگینه.
در واقع ما از نظر فرهنگی در میانه قرار داریم. نه با فرهنگیم نه خیلی بی فرهنگ.
ولی یک مشکل جدی جامعه ما اینه که وقتی باهاشون شوخی میکنید بهشون برمیخوره. کاریکاتور میبینن بهشون برمیخوره. جوک میشنون بهشون بر میخوره. یه سریالی یکی لهجه شمالی داره بهشون بر میخوره.
من وقتی ویدیو رو دیدم بیشتر خندیدم تا ناراحت شم. نمیتونم درک کنم کسی از این شوخی ناراحت شده باشه
سلام
آن روزی دنیا گلستان میشود که یک به یک آدمیان به عقاید خودشان و دیگران به یک اندازه احترام و ارزش قائل شوند.
آن روز نه قضاوتی در کار است و نه مقایسه ای و صد البته، نه دلخوریای.
جان کلام درست بود که منتظر تایید دیگران نباشیم
ولی تقسیم بندی مردم به عامه و خاص را هیچ وقت نپسندیدم در کل برچسبها را دوست ندارم به نظرم ذهن را طبقه بندی میکنند و اجاره رهایی نمیدهند نویسنده کارش نوشتن است و منتی بر سر کسی نیست
همه بلاهایی که سر ما می آید و این منم منم کردنها از سیستم انتظار ست که اینقدر فعال است که برای اکثرمان خودکار شده و این که نفشهایمان جای خودمان را گرفتند.
نمیشه طبقه بندی نکرد. اینکه بگی عده ای کتاب نمیخوانند و عده ای میخوانند اشتباهه؟
نفهمیدن از نظر قدرت ادراک نیست.
نفهمیدن از نظر علاقه نداشتن است
قبول دارم که کار یک نویسنده ممکنه درک نشه ولی شما هم که دیگه به کوته نظران خیلی حق دادید!🤦♀️
چرا دنبال یارکشی هستین شما؟ :دی
و اگر تعداد افرادی که نمی فهمند زیاد باشه چی؟؟
هیچی دیگه. میشه همین جامعه الان
احسنت مسعود جان
کاش ایران هم ژاپن و اروپا بود که به هنر علاقه داشتند و برایشان مهم بود
و به هنرمند احترام میگذاشتند
وقتی این ویدیو رو دیدم از دو جنبه حال من بد شد. اول از فحوای کلمات زده شده و دوم از افرادی که انتظارش را نداشتم . بخصوص رامبد جوان که خودش کارگردان و بازیگر یا بهتره بگم هنرمند.
تعجبم از اینکه نویسندگان دیگر صداشون در نیومد مثل سروش صحت قاسم خانی ژوله …..
زنده باد مصطفی عزیز. اصلا حرف من اینه چرا باید اعتراض کنیم؟ دلیلی نداره.
نویسنده باید شوخی رو خوب بفهمه. اصلا قضیه اینه.
وگرنه فرق نویسنده با بقیه چیه
و یه چیز دیگه هم میخواستم بگم:
سواد شعور و فهم نمیاره.
اون ها فقط ماهیت واقعیشون رو نشون دادن. بسیار صحیح.
موفق باشید
مرسی خانوم اکبری عزیز. مرسی که خوندید
خط به خط این یادداشت حرف دل من بود😄عالی مثل همیشه
زنده باد مهدیس عزیز.
لطف دارید شما
برای منکه شنیدن این جمله فقط خندهدار بود… نه توجهی کردم و نه حرفی زدم… .
رفتم و نشستم پشت سیستم و تا خود صبح از بیکاریم لذت بردم.
دیگر برایم فرقی نمیکند که این آدمیزادها چه میگویند. من از بیکاریام لذت میبرم و همین کافیست… .
(:
زنده باد محدثه عزیز
دقیقا با کاری که انجام میدید موافقم. عالیه
موضوع بر خوردن نیست. من نه خود را نویسنده میدانم که از این دیالوگ بهم بربخورد. نه هنرمند ! اما، متاسفم برای جامعه ای که یک باصطلاح سلبریتی محبوب! نظرش راجع به نویسندگی و در واقع مطالعه اینست! که نویسنده از روی بیکاری مینویسد، و یک سلبریتی دیگر باصطلاح هنرمند! از خنده غش میکند! بجای اینکه دفاع کند!
و این واقعیت جامعه ماست! همین اندازه بیگانه، با دنیای نوشتن و خواندن!
جمله معروفی ظاهرا از ارسطو هست( شک دارم) : جامعه پیشرفت نخواهد کرد مگر اینکه مطالعه کار روزانه اش باشد
خانوم توسلی ممنون که خوندین و کامنت گذاشتید. در مورد سخن ارسطو کاملا موافقم.
اتفاقا دقیقا موضوع ریاکشن دوستان نویسنده هست. متاسفانه توی جامعه ما انتظارات موج میزنه.
یعنی از نویسنده انتظار دارند آدم مهربان و خوشرویی باشه. از هنرمند انتظار دارند آدم با اخلاقی باشه. از فوتبالیست و مجری انتظار دارند آدم هنردوستی باشه.
در صورتی که اگر کسی در ورزش فرد موفقی بوده الزاما دلیل نمیشه که هنر رو بفهمه. شاید در ورزش نخبه باشه ولی برای هنر در حد آدمهای کوجهبازار باشه.
و مهمه که بدونیم همه انسان هستند و هر انسانی بدیهای خاص خودش رو داره. و در ضمن من اصلا از صحبت ایشون چیز بدی برداشت نکردم.
به نظرم یه شوخی خیلی ساده بود و اصلا نیازی به این همه جار و جنجال نیست.
به نظرم وقتی کسی با شوخی دیگران ناراحت میشه یعنی همون نکته رو قبول داره و باهاش موافقه.
خوب گفتی مسعود جان، قبول دارم که در مقابل کوتهفکران بهترین کار خاموشیست. ولی وقتی در مقابل تمسخر عامهپسند یه فرد هنری که ادعای کمال در هنر داره تأیید میشه و همراهی میکنه دردم میاد، میدونی؟
درود بر مرجان خانوم گرامی.
آره میدونم. خود من در مقابل همچین شوخیای خندیدم. و به نظرم بامزه بود.
اتفاقا دیروز داشتم مرد هزار چهره رو میدیدم به قسمت شاعران که رسیدم واقعا خندهدار بود. کلی باهاش خندیدم. و جالب این بود بازیگران اون بخش اکثرا خودشون نویسنده و شاعر بودن.
حالا من منظورم این بود اگرفکر میکنید کوتهفکر هستند پس نیازی به ریاکشن نیست.
حرفم اینه برای ما که طنز و شوخی رو خوب میفهمیم و سوادی بالاتر از عامه مردم داریم. چرا باید همچین برخوردی با این شوخی داشته باشیم.
این اولین مطلبی است که در سایت شما می خونم. خوشحالم که برنامه های تلویزیون را نمی بینم و متاسفانه این صحبتی که اشاره کردید، نمونه ی چهره بی نقاب افراد زیادی در اطراف ما ست؛
تمیز، مرتب، شیک، برند پوشیده و… اما خالی مثل مجسمه های گچی با روکش طلا