به مو رسید ولی پاره نشد

از آخرین باری که بصورت جدی به بحث نویسندگی و تولید محتوا نگاه می‌کردم یک سال می‌گذرد. آخ که چه زود دیر می‌شود. نوشتن من به مو رسید ولی پاره نشد.

در این میان تنها یک چیز بود که مرا به مسیر متصل نگه داشت. برعکس، نوشتن‌های روزانه و کارهایی که هر روز باید انجام می‌دادم-ولی پس از دوره سنگین تولیدمحتوای شاهین کلانتری، دیگر دستم، نه به نوشتن رفت، نه به تولید محتوا، نه به هیچ چیز دیگری.

در این میان تنها تمرینی که هر روز آن را انجام دادم (حتی با کیفیت پایین، حتی در روزهایی شاید دو ساعت بعد از بیدار شدن از خواب) صفحات صبحگاهی بود.

صفحات صبحگاهی یکی از اولین تمرین‌هایی است که با آن نوشتن را شروع کردم و از قضا هنوز هم با من است. نمیدانم، شاید نوشتن هر روزه صفحات صبحگاهی برایم سودی نداشته و ندارد.

پس از گذشت حدود دو سال (یک ماه کمتر) هنوز هم به دفترهای سیاه شده نگاه نکرده‌ام تا ببینم آیا چیزهایی که نوشته‌ام خوب هستند یا نه.

باورش برای خودم هم سخت است. چیزهایی را نوشته‌ام که خودم تاکنون نخوانده‌ام. یعنی هیچ علاقه‌ای به خواندن آن‌ها ندارم و برایم جذابیتی ندارند.

اگر بخواهم صادق باشم باید بگویم اصلاً و ابداً دوست ندارم بدانم در ذهن یک جوان سی ساله که کمی کصخلیت و مقدار زیاد افسردگی و یک تُن سرگشتگی و صد بار کشتی ناامیدی هست چه می‌گذرد و یا هنگام صبح که از خواب بیدار می‌شود چه در ذهنش می‌گذرد.

صفحات صبحگاهی باعث شد با وجود دوری از نوشتن‌های روزانه که بیش از شش ماه (از شهریور تا مهر) به طول انجامید، من همچنان به دنیای نویسندگی و نوشتن وصل بمانم.

و بعد نمیدانم چه شد که حس کردم اگر ننویسم از درون منفجر می‌شوم و هرتکه‌ام به یک دیوار اتاق می‌چسبد.

باید مینوشتم. سی محتوا نوشتم. شاید در چهل روز. ولی نوشتم و انتشار دادم. از داستان و چرت و پرت گرفته تا چیزهای دیگر.

نویسندگی برای من به مو رسید ولی پاره نشد. پس میخواهم فاز انسان‌های با تجربه را بردارم و نصیحتتان کنم که صفحات صبحگاهی را جدی بگیرید. شاید تنها راه نجات شما باشند.

نوشتن و کسب در آمد:

میخواستم نوشته را تمام کنم و همینطور آن را پرت کنم روی صفحه وردپرس و بالا بندازم تا هاست آن را بالا بیاورد (خودم از بازی با کلماتم حال کردم، شما چطور؟) ولی چیز دیگری به ذهنم رسید.

هرگاه در این دو سال نوشتنم را با مباحث مالی سنجیده‌ام دچار سرگشتگی عجیبی شده‌ام. هرگاه تلاش کردم با این کار پولی در بیاورم و برایش برنامه‌ای ریختم شکست خوردم. این را در لیست شکست‌هایم نوشته‌ام.

شاید دلیل این کار این است که اگر میخواهی از طریق نوشتن کسب درآمد کنی چیزی بیشتر از نوشتن نیاز داری. باید یاد بگیری چطور کسب درآمد کنی.

مشکل بسیاری از ما در نوشتن نیست. در روشی برای پول در آوردن است.

این را شما به من بگویید.

4 دیدگاه دربارهٔ «به مو رسید ولی پاره نشد»

  1. این صفحات صبحگاهی واقعا غریبن. منم خیلی وقتا نه حالی داشتم برای نوشتن و نه حتی چیزی که بخوام بنویسم. همینطوری نق زدم و از در و دیوار نوشتم. ولی همونا هم آدمو تو راه نگه میداره. شاید یه تلاش ناچیز به‌نظر برسه ولی همینکه فکر نوشتن رو تو ذهنمون بیدار نگه میداره تا فراموش نشه، خیلی مهمه.
    اون چالش 30 روزه به من هم خیلی کمک کرد. واقعا تجربۀ خوبی بود:))
    به امید نوشتن‌های بیشتر:)

    1. دقیقا اون لحظه حس میکردم باید بنویسیم و از ترس انفجار همون چالش سی روزه رو هم انجام دادم=)))

  2. راستی! درمورد کسب درآمد از نوشتن. به‌قول شما به چیزی بیشتر از نوشتن نیازه. یعنی نوشتن یه ابزاره برای کسب درآمد. پس باید هم کارهای دیگه کرد و هم مهارت‌های دیگه‌ای کسب کرد. منم چندین وقت با این مسئله درگیر بودم. بعد دیدم که نوشتن برام هدفه. یعنی کارهای دیگه رو برای نوشتن می‌کنم. و مشکلم اینه که نتونستم زمانی که نوشتن ابزاره، رو از زمانی که نوشتن هدفه، جدا کنم.
    در هرکاری داشتن مهارت در نویسندگی کمک کننده است. اما باید مشخص کنید که می‌خواید چکار کنید؟ و حالا نوشتن در کجای این مسیر قراره کمک کنه؟ یا چه حجمی از کار به دوش نوشتنه. این تفکیک که انجام بشه، سرگشتگی هم کمتر میشه:))

    1. دقیقا من سالهاست درگیر همینم. گاهی با خودم فک میکنم هیچوقت قرار نیست بفهمم که میخوام چیکار کنم.
      «مشکلم اینه که نتونستم زمانی که نوشتن ابزاره، رو از زمانی که نوشتن هدفه، جدا کنم» همین جمله شاید مشکل هشتاد درصد جوانان دنیا رو بیان میکنه.
      واقعا مساله مهمیه.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *