پروژه استوانه – قسمت چهارم
قسمتهای قبلی:قسمت اولقسمت دومقسمت سوم سالنی سنگی و بزرگ که در کنارهها یک پله میخورد و در انتهای سالن دری قرار داشت که بسته بود. قامت سیاه پوشی در انتهای سالن بر روی یک صندلی سنگی نشسته بود. آنقدر سیاه بود که نمیتوانستم تشخیص دهم رو به من است یا پشت به من. جلو […]
پروژه استوانه – قسمت چهارم بیشتر بخوانید »