دی 1399

از «سوپ قلم نویسنده» تا «افراد با واکنش‌پذیری بالا»

مدتی پیش به منزل یکی از دوستان نویسنده دعوت شده بودیم. نزدیک ظهر بود و قرار بود ناهار سوپ قلم نویسنده باشد. ما هم از همه جا بی‌خبر شکم‌هایمان را حسابی صابون زده بودیم که پس از مدت‌ها رنگ گوشت و لااقل عطر گوشت یا استخوان را در غذایی خواهیم شنفت. به همین جهت حسابی […]

از «سوپ قلم نویسنده» تا «افراد با واکنش‌پذیری بالا» بیشتر بخوانید »

یاد بگیریم شکست بخوریم

به عنوان نویسنده و هنرمند نیاز است بدانیم که شکست کجای کار ما قرار دارد. آیا باید شکست بخوریم. آیا نباید شکست بخوریم؟ اصلا شکست یعنی چه؟ برای یک هنرمند شکست‌ به معنای پیروزی است. حتما روزهایی را به خاطر دارید که بخاطر شکست‌هایتان چشمانتان پر از اشک شده باشد. یا فشار در قفسه سینه

یاد بگیریم شکست بخوریم بیشتر بخوانید »

یک سوزن به خودت بزن یک جوالدوز به همسایه

بیا و یک سوزن به خودت بزن و یک جوالدوز به همسایه. احتمالاً جملات زیر برای شما آشنا هستند. حالا این رشته رو برو. این چند سال رو هم درس بخون. این مدرک رو هم بگیر. حالا ازدواج کن. حالا بچه‌دار شو. به قول دکتر هولاکویی روزهایی می‌رسد که ما حتی نمی‌توانیم به راحتی تا

یک سوزن به خودت بزن یک جوالدوز به همسایه بیشتر بخوانید »

ما همه همینیم که هستیم

ما همه همینیم که هستیم. هر روز کوهی از نوشته‌های نصفه و نیمه از خود به جای می‌گذاریم. کوهی از کتاب‌های نیمه خوانده شده در قفسه‌ها داریم. همیشه اطرافیانم به شوخی به من می‌گویند که تو به تنهایی عامل از بین بردن جنگل‌ها هستی. صد فایل در فولدر بعداً ویرایش شود. آنقدر کنار هم جمع

ما همه همینیم که هستیم بیشتر بخوانید »