موضوع امروز در مورد عمل کردن و عملگرایی است. کلمه عمل را میتوان به صورتهای گوناگونی ترجمه کرد. عمل یعنی انجام دادن کاری. یا شاید هم یعنی عمل جراحی که آن هم نوعی عمل است. ولی به هر حال مخفف همین عمل جراحی است. ولی در هر صورت میتوان معنای مصطلح کاری را انجام دادن را در نظر گرفت. و همچنین ترکیب آن با دیگر کلمات میتواند، معانی متفاوت و پیچیدهای به آن بدهد.
عمل یا عملکردن آنطوری که به نظر میآید کار ساده نیست. تمام مسائل را که در نظر بگیریم باز هم در این بین شاهد اتفاقات غیرمنتظره و ناگهانی خواهیم بود که تمام برنامههای ما رابه هم میریزد. به هر حال عملکردن بهتر از کاری نکردن است. باید کار کرد. هیچکس با فکر کردن و حرف زدن نه شناگر شده است و نه نویسنده.
من قانون را ننوشتهام ولی قانون دنیا همین است. باید تلاش کرد. و انقدر شکست خورد تا در نهایت راه خود را به سمت پیروزی پیدا کرد. البته که مهم است در چه جهتی تلاش میکنیم. بسیاری از اوقات دیگران متوجه نمیشوند که تلاش ما در چه زمینهای است برای همین، نمیتوانند تشخیص دهند که داریم تلاش میکنیم یا خیر.
گفتهاند که اسانسور موفقیت خراب است مجبورید از پلهها بالا بروید. پس بیایید با هم از این به بعد در جهت چیزی که میخواهیم انجام دهیم و به جایی که میخواهیم برسیم. بصورت روزانه و منظرم حرکت کنیم.
اندکی حسب حال
این روزها در گیر نوشتن هستم و فکر میکنم همین نوشتن است که مسیرم را در آینده خواهد ساخت. برای این دو سه روزه چالشی گذاشتهایم که برای خودم بسیار سخت است. نمیدانم قرار است چگونه آن را بنویسم و ادامه دهم برایم بسیار سخت است.
برای بار چندم فیلم سالی را دیدم. همان که در مورد سقوط هواپیما و نجات یافتن پرواز ۱۵۴۹ به وسیله کاپیتان سالینبرگر است. فیلم جالبی است و ارزش دیدن را دارد. به همین جهت اگر ندیدهاید، پیشنهاد میکنم که حتما ببینید. فیلم یک پکیج کامل است. از کارگردانی فوقالعاده و ستارههایی که در این فیلم بازی کردهاند. مانند تام هنکس و آرون اکهارت.
Thank you!!1