خب میخواهم در مورد بیکاری صحبت کنم. چرا که فکر میکنم بسیاری از ما به این موضوع درست نگاه نکردهایم. موضوعی که ابدا خوب نیست.
آیا فکر میکنید برای نوشتن باید بیکار باشید، یا فکر میکنید لازم است از کارهای روزانه کم کنید، یا از شغلتان استعفا بدهید، تا زمانی برای نوشتن صرف کنید.
قصدم به رخ کشیدن تجربه نیست. اما باید بگویم که شما هرچقدر بیکارتر باشید احتمال اینکه ذهن شما خسته شود بییشتر میشود. و هرچقدر ذهن خستهتر باشد خلاقیتش کمتر میگردد.
من گاهی سعی میکنم در کاری که انجام میدهم غرق شوم و کارهای بیشتری را روی دست خودم بتراشم. گاهی نیز سعی میکنم در میان کارها، روی کاغذ چیزی بنویسم و بعد با تعجب میبینم که درخشان است.
مثال بزنم؟ مثلاً شما روزی نه ساعت کار میکنید و با وجود تمام مشغلهها و کارهای خانه شب از ساعت یازده تا یک را وقت دارید بنویسید. میزان بازدهی شما یک مقدار مشخص است.
اگر تایم کاری خود را کم کنید و بتوانید از ساعت هفت تا دوازده بنویسید حتماً انتظار دارید که بازدهی شما سه برابر شود. ولی این اتفاق نخواهد افتاد. به احتمال زیاد یا پیشرفت زیادی نخواهید داشت و یا بازدهی شما کمتر از مقدار مورد نظر زیاد میشود.
و گاهی به همین علت انگیزه شما کم شد. کارایی شما باز هم کمتر میشود. و این سرآغاز یک دومینوی رو به پایین است.
پس ما باید زمانبندی درستی میان کار و نوشتن خود داشته باشید.
خب این هفته چه خبر؟
تقریباً از ابتدای هفته شروع کردم و روزی سه وظیفه را روی کاغذ مینویسم و پس از انجام کار، آنها را علامت میزنم. تاکنون تمام کارها انجام شده است.
کارها ساده هستند و میتوان گفت که روی هم رفته، یک ساعت زمان میطلبند. بر اساس توصیههای کتاب عادت های خرد همه چیز را از خرد شروع میکنم.
در کنار سه کار روزانه چندین موضوع با علامت «اختیاری» اضافه میکنم که معمولا انجام آنها کمی سختتر است. انجام دادن آنها جزو وظایف روزانه نیست ولی به پیشرفت من کمک میکند.
پس سعی میکنم آنها را انجام دهم. از طرفی انجام نشدن آنها به دلیل اینکه علامت «اختیاری» دارند خیلی هم برایم مهم نیست.
خب دیگه چه خبر – آنالیز کارها
خب مساله مهم دیگر این است که این دادهها نیاز به تجریه و تحلیل دارد. ثبت اطلاعات بدون تجزیه و تحلیل فایدهای ندارد. و هدر دادن منابع محسوب میشود.
همانطور که قبلاً هم صحبت کردیم، کارها نیاز به آنالیز شدن دارند. یعنی هدف ما بررسی کردن رفتارها و عادتهایی است که روزانه انجام میدهیم. برای اصلاح یک رفتار اول باید آن را خوب شناخت.
شخصاً کماکان نیم نگاهی هم به آن لیست شکست دارم اما هنوز هم جدی به آن فکر نکردهام. در کل لیست شکستهای من شامل دو موضوع کلی است. یکی از آنها در رابطه با شغل من است و دیگری نویسندگی.
خب مانع اصلی برداشته شود، تقریباً نیمی از شکستها و کارهای نیمه تمام به اتمام میرسند. اما انجام آن سخت است.
گاهی فکر میکنم اگر کسی بود که هلم میداد سرنوشتم چیز دیگری بود. نمیدانم چرا نیاز به یک نفر دارم که مرا هل بدهد. یعنی دستم را بگیرد و بگوید کدام کار برایت سخت است. بیا همین را باهم انجام میدهیم.
اگر همچین کسی بود یک چوب هم به دستش میدهم که هرموقع از زیر کار در رفتم با آن چوب بر سرم بکوبد.
شاید این تنبل سر عقل آمد.
جمعبندی
کارها را انجام بده تیک بزن برو سراغ کار بعدی. اصلاً به درد چه میخورد. زندگی چطور است. خدا را شکر.
خود شما خوبید؟ کامنت بگذارد.
تجزیه و تحلیل اطلاعات چقدر نکته خوبی بود🤔
رشد خلاقیت در ترافیک کاری رو خیلی قبول دارم!
مرسی که خوندی
ما نیز خوبیم:))
منم دچار این مشکل شده بودم. وقت هایی که هیچ کار خاصی نداشتم، واقعا نوان و برنانهریزی برام سختتر بود. شاید برای همین تصمیم گرفتم شغلم چیزی بهجز نوشتن باشه!
اینکه از خرد شروع کردین و کارهاتون رو تحلیل میکنین خیلی عالیه. پیشنهاد میکنم در پایان هر روز لیستی از کارهای ریز و درشتی که در طول روز تونستید انجام بدین رو بنویسید. واقعا انگیزهبخش خوبیه؛)
به امید روزی که خودمون بتونیم خودمون رو خوب هل بدیم:)))
واقعا به امید همون روز :)))
پیشنهاد خوبیه سعی می کنم انجامش بدم.
منم این تجربه رو دارم. از کارم استعفا دادم که بتونم بیشتر بنویسم. بعد می بینم روزایی که اصلاً هیچ کاری ندارم دارم همین طوی عاطل و باطل از روی مبل به روی تخت جابجا میشم و هی کتاب ها رو باز می کنم و می بندم. اما روزایی که کارم زیاده حسرت نوشتن باعث میشه که وقت بدزدم و لابلای کارام هی بنویسم.
دقیقا منم همین تجربه رو دارم ساعت کاریم رو کم کردم تا بیشتر بنویسم ولی تنها چیزی که تصیبم شد وقت تلف کردن و بیکاری بود