یادداشت

آخرالزمان در این زمان

وقتی کتاب‌ها و داستان‌های پسا-آخرالزمانی یا آخرالزمانی را میخوانم همیشه به این فکر می‌کنم که اگر این اتفاق در دوره ما اتفاق می‌افتاد چه می‌شد؟ ما چه عکس‌العملی داشتیم؟ اگر همین الان مردم بیمار می‌شدند. دسته دسته به زامبی تبدیل می‌شدند و در صدد خوردن انسان‌های سالم بر می‌آمدند چه می‌شد؟ دریغا که همین اتفاق […]

آخرالزمان در این زمان بیشتر بخوانید »

تمرین روایت‌گری و پادکست‌های کانال

امروز در کلاس تولید محتوای شاهین کلانتری به تمرین جالبی برخورد کردیم. انجام این تمرین به این صورت هست که یک گروه دو نفره تشکیل می‌دهیم و به نوبت خاطره تعریف می‌کنیم. ابتدا یک نفر یک خاطره تعریف می‌کند. سپس نفر دوم بر اساس خاطره‌ای که تعریف شده، یک خاطره از خودش تعریف می‌کند. به

تمرین روایت‌گری و پادکست‌های کانال بیشتر بخوانید »

داستان روزانه من

میخواهم داستان این روزهایم را بگویم. روزهایی که با زنگ ساعت از خواب بیدار می‌شوم و ساعت‌ها به خواندن و نوشتن می‌گذرد. میخواهم چیزی را با چشم ببینید که من با چشم می‌بینم. میخواهم همان پشتکار را ببینید. از خواب که بیدار می‌شوم سه صفحه می‌نویسم. فقط برای اینکه نوشته باشم. برای اینکه فکر میکنم

داستان روزانه من بیشتر بخوانید »

پشتکار، پازلی که باید حل شود

من پشتکار را به معنای سخت‌کوشی و تسلیم شدن نمی‌دانم. به خاطر دارم که در دوران دانشگاه به سراغ رشته برنامه نویسی رفتم و به محض رویارویی با سختی‌های کار آن را کنار گذاشتم. این مساله در مورد رشته‌های طراحی وب، سئو، برنامه نویسی وب،‌ برنامه نویسی موبایل،‌ شبکه، امنیت و شبکه‌های بیسیم تکرار شد.

پشتکار، پازلی که باید حل شود بیشتر بخوانید »

آیا پروفسور شمساکوف را می‌شناسید؟

دکتر شمساکوف

شما پروفسور شمساکوف را می‌شناسید؟ دیروز با سؤالی جالب از طرف یکی از دوستان روبرو شدم. در مورد اینکه اگر رنگ‌ها نبودند چه اتفاقی می‌افتاد. این سؤال بسیار نظرم را جلب کرد و به فکر فرو برد. تصمیم گرفتم برای این سؤال جواب درستی پیدا کنم. پس به سراغ اینترنت و کتاب‌های قدیمی رفتم. به

آیا پروفسور شمساکوف را می‌شناسید؟ بیشتر بخوانید »

گاهی نمیدانیم چرا

گاهی نمیدانیم چرا. نمیدانیم برای چه. اصلاً یعنی چه؟ آن را هم نمیدانیم. حتی نمیدانیم چرا، چرا؟ شاید از این همه سؤال سر در گم شده‌اید و فکر میکنید دیوانه شده‌ام البته که خودم هم نمیدانم چرا این احساس را دارم و چرا دارم اینطور عکس‌العمل نشان می‌دهم. حس میکنم کارهای زیادی باید انجام دهم

گاهی نمیدانیم چرا بیشتر بخوانید »

گاهی نمی‌دانیم باید از کدام راه برویم!

چگونه می‌توانیم راه درست را تشخیص دهیم. اصلاً از کجا می‌فهمیم باید از کدام راه برویم. آلیس به یک دوراهی رسیدو یک گربه را روی درخت دید.به گربه گفت:«از کدام مسیر باید بروم؟»گربه پرسید:«به کجا می خواهی بروی؟»آلیس پاسخ داد:«نمی‌دانم.»گربه گفت:«پس مهم نیست که از کدام راه بروی !» کتاب آلیس در سرزمین عجایب –

گاهی نمی‌دانیم باید از کدام راه برویم! بیشتر بخوانید »

این زندگی ارزشش را دارد؟

این روزها ارزشش را دارد. فکر میکنم زندگی در این مکان و در این محل باعث بوجود آمدن اتفاقات خوب و جذابی می‌شود. شاید اگر جای دیگری بودیم نیز، همین اتفاقات را به وجود می‌آوردیم و شاید هم نه. واقعیت این است که هیچ‌کس نمی‌داند در نهایت چطور می‌شود و کدام کارها به شکلی که

این زندگی ارزشش را دارد؟ بیشتر بخوانید »

بازگشت با یک یادداشت کوتاه

دو هفته‌ای است که نوشته‌ای منتشر نکرده‌ام. نمیتوانم بگویم که سرم شلوغ بوده. ولی کارهایی دیگری داشته‌ام که به شدت ذهنم را به خود مشغول کرده بودند. مسائلی که نه می‌توانستم آن‌ها را کنار بگذرم و نه بیخیالشان شوم. ترجیح دادم سکوت کنم و نباشم. نمیدانم. خوب یا بد به این فکر میکردم که یا

بازگشت با یک یادداشت کوتاه بیشتر بخوانید »

سخنی کوتاه در باب بیکاری نویسندگان ایرانی

اخیراً ویدیویی در صفحات مجازی دست به دست می‌شود که خداداد عزیز و فیروز کریمی در حضور رامبد جوان در مورد نویسندگان ایرانی می‌گویند: «بیکار هستند داستان می‌نویسند، ما با اونها کاری نداریم». و این ویدیو باعث ناراحتی و دلخوری نویسندگان شده است. روی صحبتم با نویسندگان ایرانی است. نویسندگان عزیز،‌ من مشکل شما را

سخنی کوتاه در باب بیکاری نویسندگان ایرانی بیشتر بخوانید »